این روزها نیز در جای جای کشور، آنان که تکلیف خود را با این میدان روشن کردهاند، به تعظیم این یومالله رفتهاند.
فتنهگران ابتدا به بهانه تقلب آمدند. بهانهای که توانست عدهای از مردم را نیز با آنان همراه کند. اما هر چه زمان گذشت، روشن و روشنتر شد که ماجرا چیزی فراتر از انتخابات و ابهام در نتیجه آن است. اعتراض به نتیجه انتخابات کجا و آتش زدن بانک و مغازه و حمله وحشیانه به مردم بیگناه کجا؟!
با کفش نماز جمعه خواندند، در روز قدس خوردند و آشامیدند و شعار دیکته شده تلآویو را (نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران) سردادند و آمریکا از حضورشان در مراسم 13 آبان استقبال کرد تا فتنه همچون غربالی شود و بیغرضها بدانند که داستان چیز دیگری است. عربده کشیدند و تاختند و آتش زدند و کار را به جایی رساندند که نتانیاهو آنان را سرمایههای اسرائیل در ایران خطاب کرد و اوباما شجاعت (یا وقاحت؟!) آنان را ستود.
تا رسید و رسیدند به بزنگاه عاشورا. آنجایی که که دیگر جای بیطرفی و سکوت و گم شدن در غبار فتنه نیست که اگر غباری هست، از میدان روشن نبرد است. هلهله کردند و عاشورائیان را سنگ باران و آن ملعون خداجویشان خواند تا حجت بر همگان تمام شود که در کدام سوی میدان ایستادهاند.
فرصتی برای بیانیه و تبلیغ نبود و نیازی هم، که خون خدا بعد از 14 قرن هم کار خود را میکند و یزیدیان را رسوا میسازد. دهها میلیون عاشق به خیابان آمدند تا همچون باران، شهر را بشویند. و باز هم این میدان انقلاب بود که یک بار دیگر خود را در حافظه تاریخ ثبت کرد. همانجا که میعادگاه عاشقان ثارالله شد تا با شعارهای کوبنده خود ثابت کنند میدان انقلاب هنوز هم میدان انقلاب است و امید آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی به مزدوران فریبخورده، جز سراب نیست.
پنج سال از آن روز بزرگ و خدایی میگذرد و باید گفت و نوشت از آن روز و آن روزها که مصداق بارز شعائر الله است و امتداد عاشورا. مناسک پرشکوه محرم نشانه زنده بودن یزید نیست که فتنهگران بازخوانی آن ایام را بدل از زنده بودن خود بگیرند که سرنوشت فتنه و یزیدیان یکی است.
این روزها نیز در جای جای کشور، آنان که تکلیف خود را با این میدان روشن کردهاند، به تعظیم این یومالله رفتهاند.